شناسه نوشته : 38216
1403/02/22
تعداد بازدید : 2
نعمتهای شمارشناپذیر خداوند متعال خداوند متعال در خصوص نعمتهایی که به انسانها داده، خودش فرموده که وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا؛[1] شما اگر هرچه توان دارید را به کار بگیرید برای اینکه نعمتهای خدا را فقط شمارش کنید موفق نخواهید شد؛ ولی همه نعمتهای الهی در یک حد و در یک سطح نیست، نعمتها بسیار متفاوت است و برکات آن بسیار مختلف است، گاهی نفع آن فقط به یک نفر میرسد، گاهی به یک مجموعه کوچک، گاهی به یک امت بزرگ، گاهی در یک زمان کوتاه؛ یک روز، یک ماه، یک سال، گاهی به اندازه عمر انسانها و گاهی به اندازه ابدیت است یعنی هیچ حدوحصری ندارد. همه ما کمیابیش از اینگونه نعمتها برخوردار هستیم. بعضی نعمتهاست که خود ما هم تلاش کردیم، زحمت کشیدیم و کاری کردیم تا آنها را به دست بیاوریم. فرض بفرمایید برای اینکه معلوماتی را به دست بیاوریم درس خواندیم و مطالعه کردیم. درست است که آن معلومات، نعمت الهی است اما خود ما هم زحمت کشیدیم تا آنها را به دست آوردیم. یا برای حفظ سلامتیمان تلاش کردیم، برای اینکه بدن ما نیرومند شود ورزش کردیم، رعایت بهداشت کردیم. درست است که آن سلامتی و نیرومندی، نعمت خداست اما خود ما هم زحماتی کشیدهایم تا آنها را به دست آوردیم. بعضی از نعمتهای خدا مفت و مجانی و ابتدایی است و خود ما برای به دست آوردن آن نعمتها هیچ کاری نکردهایم. به عنوان نمونه میتوان به اصل وجود و حیات ما اشاره کرد. مگر ما کاری کرده بودیم که خدا ما را ایجاد کند و به ما حیات بدهد؟! در یک قطره آب متعفن پلید که شامل یکمشت موجودات ریز ذرهبینی است یکی از اینها اسپرماتوزوئیدی بود که ما از آن به وجود آمدیم، تا اینکه جنین تشکیل شد و بزرگ شد و توانستیم در این عالم متولد شویم و الیآخر، تا به اینجا رسیدیم. بالاترین و ارزشمندترین نعمتها اگر ما حساب کنیم ارزش کدامیک از این نعمتها بیشتر است؟ قاعدتاً باید آن نعمتی باشد که هم تعداد برکات آن بیشتر باشد و هم زمان آن طولانیتر باشد. در بین نعمتهای دنیا چنین چیزی سراغ نداریم و یافت نمیشود چون بالاخره هرچه باشد با مرگ تمام میشود؛ هر پُستی، هر مقامی، هر ثروتی، هر احترامی و هر موقعیت اجتماعیای، وقتی مُردیم دیگر موضوعیت ندارد؛ اما یک نوع نعمتهایی است که موجب این میشود که انسان، الی الأبد در بارگاه قرب الهی و در بهشت جاودانی مخلد باشد و در آنجایی که انبیا و اولیا و بزرگان به نعمتهای الهی متنعم هستند انسان در کنار آنها قرار گیرد. این نعمت با هیچ نعمتی از نعمتهای دنیا قابل مقایسه نیست. اقلش این است که این نعمتهای دنیا یکچیزهای محدودی است، هفتاد سال، هشتاد سال، صد سال است اما آن نعمت، بینهایت است، علاوه بر شرفی که آن نعمتها دارد که با این نعمتهای دنیا قابل مقایسه نیست.
وظیفه ما در قبال نعمتهای الهی آیا ما هم در مقابل این نعمتها وظیفهای داریم؟ یا فقط همین است که از نعمتها استفاده کنیم و خوش باشیم؟ اگر همین عالم بود تا دم مرگ، آدم میشد بگوید که ما وظیفهای نداریم، نعمتهایی است که خدا داده تا استفاده کنیم، بسیار خوب، دستش درد نکند؛ اما خداوند متعال یک نظامی برقرار کرده که اگر شما در این عمر محدودی که دارید از این نعمتها درست استفاده کنید نعمتی به شما داده میشود که تمامشدنی نیست و آن نعمت، بهشت جاودانی است. اگر آن را میخواهید باید سعی کنید که از این نعمتها درست استفاده کنید، آنها را ضایع نکنید و حق آن را اداء کنید. به تعبیر سادهتر، در مقابل این نعمتها وظیفهای دارید، وظیفه خودتان را عمل کنید، یادتان نرود. بهطورکلی، انسان با قریحه عقلائی خودش هم میفهمد که هرکسی یک نعمتی به انسان میدهد، انسان در مقابل آن نعمت به آن صاحب نعمت یک وظیفهای بدهکار میشود و احساس میکند که اگر از دست او کاری برمیآید باید در مقابل آن نعمت انجام دهد. اسم این تعبیر در فرهنگ دینی، شکر نعمت است. اگر آدم از نعمتی که به او میدهند درست استفاده کند و آنگونه که صاحب نعمت گفته آن را به کار بگیرد این، شکر آن نعمت است و باعث این میشود که بر نعمت او افزوده شود و در لحظه و در موقعیت بعد، خدا نعمت بیشتر و بهتری به او بدهد. در آیه قرآن این را صریحاً بیان کرده است، لحن کلام هم، لحن قسم است؛ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ.[2] ادباء میگویند در این آیه، لام، لام قسم است یعنی کأنه خدا قسم یاد کرده و این مسئله آنقدر قطعی است و هیچ جای شکی ندارد که هر وقت شما نعمتهای خدا را شکر کنید خدا نعمتهای خودش را زیاد میکند؛ اما در مقابل، اگر کفران نعمت هم کنید نعمت شما به خطر میافتد؛ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ.
شکر و کفران نعمت، عوامل فزونی و فنای نعمت این خاصیت آدمیزاد است که وقتی در مقابل نعمتهای خدا قرار میگیرد اگر قدردانی کرد خدا نعمت خودش را زیاد میکند و برکات آن گاهی آنقدر زیاد میشود که به ابدیت میپیوندد و اگر کفران نعمت کند نعمت او آرامآرام کمرنگ میشود و یکوقت هم میپرد. این داستان و مصادیق آن را در طول تاریخ همه اقوام میشود دید. هر وقت مردمی قدر نعمتهای خدا را دانستند و از آن درست استفاده کردند در زمان و دوره بعد، نعمت آنها افزوده شد. از نزول باران و رویش گیاه و بارور شدن درختان گرفته تا سلامتی و قدرت و عزت و سایر نعمتهای الهی. خدا باز این قاعده را در آیات قرآن به صورتهای مختلفی بیان کرده است. ما طبعاً عادت کردهایم که تا نعمتهای خدا هست غفلت میکنیم که حالا چه کسی این نعمت را داده و چگونه است. ما چقدر فکر کردهایم که چند عضو سالم در بدن ما هست؟! چشم سالم، گوش سالم، دست سالم، پای سالم. چند بار فکر کردهایم؟! مثل اینکه طلبکار هستیم و باید اینگونه باشد! اما اگر گوشه آن یکذره بساید، چشم من صبح یکذره قی کند، فردا کم ببیند، گوش من سنگین شود، مزاج من درست کار نکند و یا دلدرد بگیرم آنوقت داد من درمیآید.
لینک کامل بیانات https://www.mesbahyazdi.ir/node/7623