آنهايى كه خدا را شناخته اند و به سمت او گرويده اند و عاشق او شده اند، همين عشق و همين احساس، درباره معاد هم در آنها تجسّم پيدا مى كند و به معاد معتقد مى شوند و نه تنها معاد را باور دارند و به آن «انّاً» عقيده مند هستند، بلكه در روح و در عمل و در تمام وجود آنها معاد جا پيدا مى كند و حتّى عشق به معاد و عشق به لقاء حق در خون آنها رخنه مى كند و به آن وسعتى مى رسند كه هستى براى آنها سجن و تنگ مى شود.
روح هايى كه گسترده شده اند، دنيا برايشان تنگ مى شود و شوق پرواز پيدا مى كنند. آنها وطن را جاى ديگرى مى بينند و دنيا را راهى مى دانند كه مى خواهند تا آن منزل اصلى حركت كنند. آنها خود را طاير گلشن قدس و رهروى تا منزل عشق مى دانند و براى رسيدن به آن مقصد و پرواز در آن فضاست، كه شب و روز خود را فراموش مى كنند. عشق معاد در آنها رسوخ و شوق لقاء حق در آنها نفوذ پيدا مى كند.
اينها جبهه گيرى هايى است كه مى توانيم درباره معاد داشته باشيم و اين جبهه گيرى ها وابسته به آن اصل اساسى است.
❛❛ عینصاد
#حیات_برتر | ص ۲۵
#بریده_کتاب #دین_شناسی